استاد گروه آموزشی شهرسازی، دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
دلبستگی مکانی به عنوان یکی از مفاهیم مطرح شده در حوزه روانشناسی محیطی اشاره به روابط و پیوندهای احساسی میان مردم و مکانها دارد. شناسایی نقش این پیوندهای احساسی در موفقیت و شکست پروژههای بازآفرینی شهری، در سالهای اخیر توجه صاحب نظران این حوزه را در جهان، بویژه در انگلستان و هلند، به موضوع دلبستگی مکانی برانگیخته است. گسست روابط مردم- مکان به عنوان یکی از دلایل اصلی ترک بافتهای شهری کهن زمینه ساز توجه بیشتر این دسته از محققان به منظور شناسایی و اتخاذ راهبردهایی بوده است که بتوانند با مدیریت تغییرات در مکان، ضمن ارتقای پیوندهای احساسی به ضمانت بالاتری از موفقیت اجرایی پروژههای بازآفرینی شهری دست یابند. هدف از این مقاله بازشناسی تاثیر گذاری رویکردهای متاخر بازآفرینی بافتهای کهن شهر بر ارتقای دلبستگی مکانی به عنوان یکی از سطوح پیوندهای مردم-مکان، است. ایدهای که میتواند با بسط مطالعات، حمایت اجتماعی از طرحهای بهسازی و نوسازی بافتهای شهری کهن را افزایش داده و ضمانت بالاتری از موفقیت ناشی از همراهی افراد آن جامعه در این پروژهها را فراهم آورد. شناسایی تاثیر رویکردهای بازآفرینی شهری بر دلبستگی مکانی، بر اساس بازشناسی اصول و معیارهای اصلی دلبستگی مکانی و چگونگی تاثیر پذیری آنها در طرحهای بازآفرینی شهری از طریق مطالعات منابع و متون موضوع و با اتخاذ رویکرد تفسیری در روش تحلیل توصیفی استخراج شدهاند.